نجار و پادشاه

ساخت وبلاگ

نجاری بود که زن زیبایی داشت

که پادشاه را مجذوب خود کرده بود

پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را

فردا اعدام کنید نجار آن شب نتوانست بخوابد .

همسر نجار گفت :مانند هر شب بخواب .

پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیارکلام همسرش آرامشی

بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید .

صبح صدای پای سربازان را شنید.

چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش

نگاه کرد که دریغا باورت کردم .

با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجیر کنند.

دو سرباز با تعجب گفتند :

پادشاه مرده و از تو میخواهیم تابوتی برایش بسازی .

چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت .

فکر زیادی انسان را خسته می کند .

درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبیر کننده کارهاست

ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن

یا خواب می مانید

یا از زندگی عقب

در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظررحمت

بی کرانش باش.


برچسب‌ها: نجار و پادشاه , زن زیبا , رحمت , امیدتو ازدست نده , زن جذاب کلبه عشق و دوستی 43 ...
ما را در سایت کلبه عشق و دوستی 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : love43o بازدید : 243 تاريخ : شنبه 7 فروردين 1400 ساعت: 22:50